
ویژگی ای که تنها یکی از نکاتِ مثبتِ فیلمِ قابلِ بحثِ
پرویز به حساب میآید. فیلمی که بر خلاف اغلب آثار پر سر و صدای سینمای
ایران، نه با نمادگرایی و نشانه گذاری های آشکار از تأثیر خود
میکاهد و نه مخاطب خود را با نصیحت کردن دلزده میکند. پرویز از آن
دست آثاری است که هم موفق میشود قبل از هر چیز یک شخصیت چند لایه و
قابل درک خلق کند و هم قابلیت های تعمیم پذیری دارد.

شخصیت اصلی این فیلم یک مرد 50 ساله مجرد به نام پرویز
است که هنوز در خانه پدرش و تحت سلطه او زندگی میکند. مردی بی آزار
که زندگی اش را محدود به یک شهرک کرده، مثل بچه ها سیگار کشیدنش را
از پدرش پنهان میکند و صدای نفس کشیدن های سنگین اش، حکایت از روحی
خسته و عقده های فرو خوردهای دارد که او را از درون تهی کردهاند.
داستان اما از زمانی اوج میگیرد که پدر و به طبع او مردم شهرک، به
یکباره پرویز را با تحقیر طرد میکنند. اتفاقی که موجب میشود مرد آسیب
پذیری که از ورود به شهر میهراسد، به مرور علیه نظام سلطه پدر قیام
کرده و دست به عقده گشایی های انتقام جویانه بزند. تا جایی که جواب
خشونت روانی را با خشونت فیزیکی میدهد و از یک انسان مطیع به یک هیولا
تبدیل میشود. او حتی تا آنجا پیش میرود که به پیرمرد صاحب خشکشویی
نیز رحم نمیکند. پیرمردی که با آن نصیحت های آزاردهنده اش، به نوعی
انگار صدای درون پرویز را بازتاب میداد. صدایی که توسط خود پرویز برای
همیشه ساکت میشود.
این فیلمی است که با استفاده از جزئیات فراوان دست به
تحلیل روانشناختی شخصیت اصلی اش در مواجهه با جامعه میزند و با
هنرمندی، روانشناسی او را در دل روایت جاری میکند. فیلمی درباره خشونت
حاصل از سرکوب. درباره انسانی که محصول طبیعی محیط بیمار اطرافش است و
خشونت اش را نیز نثار همان محیط میکند. کمتر فیلمی در سالهای اخیر
سینمای ایران توانست سویه تاریک ذات بشر را تا این اندازه قابل لمس به
تصویر بکشد و به شکلی هوشمندانه آن را با شرایط اجتماعی امروز ما پیوند
بزند.

مجید برزگر با پرویز مخاطب را درگیر احساسات درونی
شخصیتی غریب و منحصر به فرد کرده، مراحل تحولش را به شکلی قابل درک به
تصویر میکشد و با خلق تعلیقی حساب شده، یک درام تکان
دهنده
را شکل میدهد. درامی که یک تجربه قابل تحسین برای سینمای ما در سالهای
اخیر به حساب میآید و خشونت جاری در جامعه امروز ما را پیش رویمان
قرار میدهد. این از آن فیلمهاست که مخاطب را پس از تمام شدن نیز رها
نمیکند. مخاطبی که تلنگر خورده و با خود میاندیشد که چه بر سر ما
آوردهاند و ما چه بر سر یکدیگر می آوریم؟ وقتی محدودیت با تحقیر و
نادیده گرفتن وجوه انسانی همراه میشود، میتواند تأثیرات جبران
ناپذیری بگذارد. چه بر سر این جامعه آمده که پرویز باید مجبور باشد آن
همه اعمال خشن انجام دهد تا بتواند به مرحله «دیالوگ» با پدرش برسد؟
شخصیت پرویز آدم را یاد یکی از دیالوگهای ابتدای فیلم میاندازد. آنجا
که پدر میگوید: «این کتلت نپخته، سوخته.» حکایت پرویز هم همین است.
مردی که نپخته، سوخت. مردی که اتفاقاً فیلم به او به چشم یک قربانی
نگاه میکند. قربانی ای که خود قربانی میگیرد. در این سینما که
بسیاری از فیلمها یا بر طبل بی عاری میکوبند و یا داشتن زندگی سخت
را امری مقدس جلوه میدهند، چنین اثری که واقعیت را جلوی چشمانمان قرار
دهد، غنیمت است. یک فیلم از سینمای مستقل ایران که ارزش دیده شدن را
دارد. فیلمی که به خوبی از فرم سنجیده اش، در جهت به تصویر کشیدن
جهان معنایی مورد نظرش استفاده می کند.
منبع:
سایت کافه سینما | نویسنده: آریان گلصورت
نگاهي به فيلم
سینمایی
«پرويز» ساخته مجید برزگر؛
موضوع فيلم پرويز هميشه به روز است |
يک ايده بکر است... |
داستاني
که در فيلم «پرويز» روايت مي شود يک ايده بکر است، از آن موضوعاتي که
زماني خاصي براي فيلم شدنش وجود ندارد. مي شد پرويز ده سال قبل يا ده
سال بعد ساخته شود. موضوع فيلم پرويز هميشه به روز است. دومين ساخته
مجيد برزگر که اين روزها در گروه هنر و تجربه اکران شده است يک اثر
روانشناختي پيرامون آدم هاي يک جامعه است. حالا اين جامعه هر جايي مي
تواند باشد چون پرويز اساساً حرفي که مي زند جهاني است. روابط
بين انسانها مسئله بيش از حد مهمي است که برزگر در غالب که فيلم
داستانگو آن را روايت کرده است.
پرويز داستان مردي 50 ساله است که با پدرش در يک شهرک زندگي مي کند.
ظاهر بيش از حد چاقش او را از ديگران متمايز کرده. پرويز براي اهالي
شهرک کار مي کند. بچه هاي شان را به مدرسه مي برد و شارژ ساختمان جمع
مي کند و نگران خرابي هاي ساختمان مثل آسانسور است.

آغاز فيلم تا ده يا 15 دقيقه اول کند و کسالت آور است نماهاي کشدار
با فضاها و رنگ هاي سرد و کند بودن خود شخصيت پرويز تماشاگر را خسته مي
کند، اما از زماني که پرويز به خانه مي آيد و آذر را در خانه مي بيند و
پدرش مي گويد مي خواهد با آذر ازدواج کند همه چيز عوض مي شود. قلاب
برزگر به مخاطب گير مي کند و فيلم جذابيت خودش را به دست مي آورد. از
زماني که پدر، پرويز را از خانه بيرون مي کند داستان شکل مي گيرد.
پرويز وقتي از آن شهرک مي رود ديگر کسي از اهالي آن شهرک به پرويز
اهميت نمي دهد و پرويز آدم ديگري مي شود. در اول فيلم مي بينيم که او
چقدر نگران اهالي شهرک است و چقدر با دقت به امور ساختمان رسيدگي مي
کند. اما رفته رفته پرويز مثل ظاهرش يک آدم ترسناک و يک آدم خطرناک
براي جامعه اش مي شود. گوشت ها را آغشته به سم مي کند که سگ هاي اهالي
شهرک بميرند، زيرآب همکارش را مي زند، سگ آن پسر بچه را به آشغالي مي
اندازد، کالسکه نوزاد را در اتوبان رها مي کند و يا صاحب خانه اش را
در انباري حبس مي کند. اينها همه نتيجه طرد شدن پرويز از جامعه اش هست
که حالا برزگر اين جامعه را به شکل يک شهرک نشان داده است.
براي همين است که اين فيلم هيچ وقت تاريخ انقضا ندارد. با اينکه برزگر
پرويز را دو سال پيش ساخته، اما همين حالا هم که اکران شده است موضوع
روز جهان ماست. پرويز با آن هيکل درشتش و نفس نفس زدن هايش هيچ وقت نمي
خواهد آدم بدي باشد يا در حق کسي مثل پدرش بدي کند، اما اين طرد شدنش
از سوي پدرش و ساکنين شهرک او را خشن مي کند.

برزگر به عنوان کارگردان پرويز را در يک جامعه رها کرده است که ببيند
او چگونه مي خواهد از عهده خودش بربيايد.
نمونه آدم هايي مثل پرويز در جامعه ما زياد هستند. پيرپسرها يا
پيردختراني که از آدم ها گريزان مي شودند و شايد زخم زبان هاي اطرافيان
آنها را خشن مي کند. چون اين دسته از آدم ها هميشه از محيط کار و زندگي
شان طرد مي شوند دست به کارهاي خطرناک مي زنند که راحت ترين کارشان خود
کشي است. اين خصوصيات را در پرويز مي بينيم، پرويز فيلم ما با آن چاقي
مفرط و چهره
شکسته يا زمختي که دارد در اول فيلم کم حرف مي زند، خجالتي است و حتي
جلوي پدرش بي اراده است و راحت از آن خانه مي رود حتي جلوي پدرش سيگار
هم نمي کشد، اما رفتن پرويز از آن شهرک و وقتي به پدرش مي گويد ديگر
بين ما هيچ چيزي نيست اين تهديد يعني تهديد يک جامعه. يعني اينکه يک
جامعه در معرض خطر است. اگر پرويز با پدرش يا آذر يا مردمان آن شهرک
مشکل دارد پس چرا نوزاد را مي دزدد؟ چرا سگ ها را مسموم مي کند؟ چرا
شيشه بوتيک را مي شکند؟ چرا صاحب خانه را حبس مي کند و در آخر وقتي از
زخم زبان هاي 30 ساله آن صاحب خشک شويي خسته مي شود او را به راحتي مي
کشد. اينجاست که پرويز يک فرد خطرناک براي جامعه اش مي شود. اگر پدرش
او را از خانه بيرون نکرده بود هيچ خطري کسي را تهديد نمي کرد، اما اين
احمال کاري که هميشه از خانواده آغاز مي شود مي تواند يک جامعه را به
آسيب برساند.
يکي از مهمترين حسن فيلم اين است که زياد وارد جزئيات نمي شود، مثل
اينکه عاقبت آن صاحبخانه حبس شده چه مي شود. پايان فيلم هم در همين
راستا تمام مي شود، درست در اوج که مي خواهيم بدانيم پرويز با پدرش و
زن پدرش چه کار مي کند. فيلم تمام مي شود اين پايان باز براي مخاطب
گروه هنر و تجربه يک پايان بي نظير و غافلگير کننده است، زيرا که همه
منتظر يک اتفاق هستند، اما شايد اين اتفاق هولناک رخ بدهد پرويز آذر و
پدرش را بکشد و سرانجام خودکشي کند که اين به عهده تماشاگر است که چه
حدسي مي زند.
فيلم پرويز يک داستان عادي روزمره دارد و عاري از هرگونه تجمل گرايي در
فرم و هيچ افه تصويري و صوتي ندارد، برزگر قصه اش را در غالب يک درام
ساده روايت مي کند، اما اين محتواي قوي فيلم است که فرم را تشکيل مي
ده، فرمي که تا آخر به زيبايي ادامه پيدا مي کند. در دقايقي از فيلم
ريتم فيلم تند مي شود، اما تماشاگر اين قدر در داستان گير افتاده که
متوجه اين اتفاق نمي شود.
چقدر خوب بود فيلم هاي گروه هنر و تجربه اکران گسترده داشت که مردم فکر
نمي کردند اين نوع فيلم ها فقط براي يک قشر خاص است. مخاطب عادي سينما
هم مي توانند از ديدن پرويز لذت ببرند.
نویسنده: افشين عليار